اى حجت حق :
صاحب الامرى و منجى بشر مصلح كل
|
چهره بگشاى كه اوضاع جهان گشت وخيم
|
عهد كردى كه گشايى گره از مشكل ما
|
اى شه دادرس از ياد مبر عهد قديم
|
پرچم نصر من اللّه بر افراز و بيا
|
كه به فرمان تو گردد همه عالم تسليم
|
پرچم صلح و عدالت ز نو گردد بر پا
|
پايه دين و فضيلت ز تو بايد تحكيم
|
دكتر رسا
ولادت حضرت مهدى صاحب الزمان (ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان
سال 255 يا 256 هجرى بوده است .
پس از اينكه دو قرن و اندى از هجرت پيامبر (ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت
هادى (ع ) و امام يازدهم حضرت عسكرى (ع ) رسيد، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه
حكومت جبار، نگرانى هايى پديد آمد. علت آن اخبار و احاديثى بود كه در آنها
نقل شده بود: از امام حسن عسكرى (ع ) فرزندى تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و
ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود. در
احاديثى كه بخصوص از پيغمبر (ص ) رسيده بود، اين مطلب زياد گفته شده و به
گوش زمامداران رسيده بود.
در اين زمان يعنى هنگام تولد حضرت مهدى (ع )، معتصم عباسى ، هشتمين خليفه عباسى ،
كه حكومتش از سال 218 هجرى آغاز شد، سامرا، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسى
قرار داد.
اين انديشه - كه ظهور مصلحى پايه هاى حكومت ستمكاران را
متزلزل مى نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيرى كرد، و حتى مادران بى گناه را كشت
، و يا قابله هايى را پنهانى به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در
تاريخ نظايرى دارد. در زمان حضرت ابراهيم (ع ) نمرود چنين كرد. در زمان حضرت
موسى (ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود. ولى خدا نخواست . همواره ستمگران مى
خواهند مشعل حق را خاموش كنند، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و
كامل مى كند، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند.
در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكرى (ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اى
شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد.
امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود، و سپس امام يازدهم (ع ) نيز
در آنجا زير نظر و نگهبانى حكومت به سر مى برد.
(به هنگامى كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدى (ع ) نزديك گشت ، و خطر او در
نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيرى كنند، و
اگر پديد آمد و بدين جهان پاى نهاد، او را از ميان بردارند. بدين علت بود كه چگونگى
احوال مهدى ، دوران حمل و سپس تولد او، همه و همه ، از مردم نهان داشته مى شد، جز چند
تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكرى (ع ) كسى او را نمى
ديد. آنان نيز مهدى را گاه بگاه مى ديدند، نه هميشه و به صورت عادى ).(119)
شيعيان خاص ، مهدى (ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدى كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان
خاص به حضور حضرت مهدى (ع ) مى رسيدند. از جمله
چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به
آنها بنماياند تا او را بشناسند، و امام چنان كرد. آنان پسرى را ديدند كه بيرون آمد،
همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكرى فرمود: (پس از من ، اين پسر امام
شماست ، و خليفه من است در ميان شما، امر او را اطاعت كنيد، از گرد رهبرى او پراكنده
نگرديد، كه هلاك مى شويد و دينتان تباه مى گردد. اين را هم بدانيد كه شما او را پس از
امروز نخواهيد ديد، تا اينكه زمانى دراز بگذرد. بنابراين از نايب او، عثمان بن سعيد،
اطاعت كنيد). (120) و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت
كبرى ، امام مهدى را به جماعت شيعيان معرفى فرمود، و استمرار سلسله ولايت را اعلام
داشت .(121)
يكى از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجرى كه به حضور امام رسيده است ،
ابوسهل نوبختى مى باشد.
بارى ، حضرت مهدى (ع ) پنهان مى زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكرى
در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجرى ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به
سنت اسلامى ، مى بايست حضرت مهدى بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد،
تا خلفاى ستمگر عباسى جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند، و يا بدخواهان آن را
از مسير اصلى منحرف كنند، و وراثت معنوى و رسالت اسلامى و ولايت دينى را به دست
ديگران سپارند. بدين سان ، مردم ديدند كودكى همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه
تمامتر از سراى امام بيرون آمد، و جعفر كذاب عموى خود را كه آماده نمازگزاران بر پيكر
امام بود به كنارى زد، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد.
ضرورت غيبت آخرين امام
بيرون آمدن حضرت مهدى (ع ) و نماز گزاردن آن حضرت همه جا منتشر شد. كارگزاران و
ماءموران معتمد عباسى به خانه امام حسن عسكرى (ع ) هجوم بردند، امّا هر چه بيشتر جستند
كمتر يافتند، و در چنين شرايطى بود كه براى بقاى حجت حق تعالى ، امر غيبت امام دوازدهم
پيش آمد و جز اين راهى براى حفظ جان آن (خليفه خدا در زمين ) نبود؛ زيرا ظاهر بودن
حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهى بر اين
تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد؛ تا دست دشمنان از وى كوتاه
گردد، و واسطه فيوضات ربانى ، بر اهل زمين سالم ماند. بدين صورت حجت خدا، هر
چند آشكار نيست ، امّا انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماى مواليان و دوستانش مى باشد.
ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامى است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت اميرالمؤ منين على
(ع ) و فرزندان معصومش روى برتافت ، بلكه به آزار و
قتل آنان نيز اقدام كرد، و لزوم نهان زيستى آخرين امام را براى حفظ جانش سبب شد.
در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، امّا براى اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام
غايب در جهان بينى تشيع پى برند؛ به نقل
قول پروفسور هانرى كربن - مستشرق فرانسوى - در ملاقاتى كه با علامه طباطبائى
داشته ، مى پردازيم :
(به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبى است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براى
هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگى ولايت را زنده و پا بر جا مى دارد...
تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمّد - صلى اللّه عليه و آله و سلم - ختم
شده مى داند، ولى ولايت را كه همان رابطه هدايت و
تكميل مى باشد، بعد از آن حضرت و براى هميشه زنده مى داند. رابطه اى كه از
اتصال عالم انسانى به عالم الوهى كشف نمايد، بواسطه دعوتهاى دينى
قبل از موسى و دعوت دينى موسى و عيسى و محمّد - صلوات اللّه عليهم - و بعد از حضرت
محمّد، بواسطه ولايت جانشينان وى (به عقيده شيعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود، او
حقيقتى است زنده كه هرگز نظر علمى نمى تواند او را از خرافات شمرده از ليست حقايق
حذف نمايد... آرى تنها مذهب تشيع است كه به زندگى اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار
پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انسانى و الوهى ، براى هميشه ، باقى و پا
برجاست ) (122) يعنى با اعتقاد به امام حىّ غايب .
صورت و سيرت مهدى (ع )
چهره و شمايل حضرت مهدى (ع ) را راويان حديث شيعى و سنى چنين نوشته اند: (چهره
اش گندمگون ، ابروانى هلالى و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ،
دندان هايش براق و گشاد، بينى اش كشيده و زيبا، پيشانى اش بلند و تابنده ،
استخوان بندى اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت ، گونه هايش كم
گوشت و اندكى متمايل به زردى - كه از بيدارى شب عارض شده - بر گونه راستش
خالى مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موى سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب
و زيبا، هياءتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اى از شرم بزرگوارانه و
شكوهمند غرق ، قيافه اش از حشمت و شكوه رهبرى سرشار. نگاهش دگرگون كننده ،
خروشش درياسان ، و فريادش همه گير).(123)
حضرت مهدى صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وى نهمين امام است
از نسل امام حسين (ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولىّ مطلق و خاتم اولياء و وصى اوصياء
و قائد جهانى و انقلابى اكبر است . چون ظاهر شود، به كعبه تكيه كند، و پرچم پيامبر
(ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتى جارى كند. و
جهان را پر از عدل و داد و مهربانى كند.
حضرت مهدى (ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود
او متجلى است و همه هستى او را فرا گرفته است . مهدى (ع )
عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اى از حق را فرو نگذارد. خداوند دين اسلام را به دست او
عزيز گرداند. در حكومت او، به احدى ناراحتى نرسد مگر آنجا كه حدّ خدايى جارى
گردد.(124)
مهدى (ع ) حق هر حقدارى را بگيرد و به او دهد. حتى اگر حق كسى زير دندان ديگرى
باشد، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز
گرداند. به هنگام حكومت مهدى (ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسى منافقان و
خائنان ، نابود گردد. شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابى مهدى شود. نخستين
افراد قيام او، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند... برخى به او بگويند،
با ديگران جنگ كند، و هيچ صاحب قدرتى و صاحب مرامى ، باقى نماند و ديگر هيچ
سياستى و حكومتى ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآنى ، در جهان جريان نيابد. آرى ،
چون مهدى (ع ) قيام كند زمينى نماند، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدى : (( اشهد ان لا اله
الا اللّه ، و اشهد ان محمّدا رسول اللّه ، )) بلند گردد.
در زمان حكومت مهدى (ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند، تا آنجا كه زنان در خانه ها
با كتاب خدا و سنت پيامبر (ص ) قضاوت كنند. در آن روزگار، قدرت عقلى توده ها
تمركز يابد. مهدى (ع ) با تاءييد الهى ، خردهاى مردمان را به
كمال رساند و فرزانگى در همگان پديد آورد...
مهدى (ع ) فريادرسى است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد. در
روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتى بى مانند دست يابند. حتى
چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند. زمين گياهان
بسيار روياند آب نهرها فراوان شود، گنجها و دفينه هاى زمين و ديگر معادن استخراج
گردد. در زمان مهدى (ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد، رسم ستم و شبيخون و
غارتگرى برافتد و جنگها از ميان برود.
در جهان جاى ويرانى نماند، مگر آنكه مهدى (ع ) آنجا را آباد سازد.
در قضاوتها و احكام مهدى (ع ) و در حكومت وى ، سر سوزنى ظلم و بيداد بر كسى نرود و
رنجى بر دلى ننشيند.(125)
مهدى ، عدالت را، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود، وارد خانه هاى مردمان كند و
دادگرى او همه جا را بگيرد.
شمشير حضرت مهدى (ع )
شمشير مهدى ، (( سيف اللّه و سيف اللّه المنتقم )) است . شمشيرى است خدايى ،
شمشيرى است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدى شمشير انتقام از همه
جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مى كشد، امّا بر سر ضعيفان و
مستضعفان رحمت مى بارد و آنها را مى نوازد.
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و
آنچه لازمه پند دادن بود بجاى آورند. بسيارى از مردم نشنيدند و راه
باطل خود را رفتند و حتى اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند. امّا در زمان حضرت مهدى
بايد از آنها انتقام گرفته شود.
مهدى (ع ) آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضى گويند: اين مرد از
آل محمّد (ص ) نيست . امّا او از آل محمّد (ص ) است يعنى از
آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است .
از روايات شگفت انگيزى كه مورد حضرت مهدى (ع ) آمده است ، خبرى است كه از حضرت امام
محمّد باقر (ع ) نقل شده و مربوط است به 1290
سال قبل . در اين روايت حضرت باقر (ع ) مى گويند:
(مهدى ، بر مركبهاى پر صدايى ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مى
شود و به آسمانها، همه آسمانها سفر مى كند).
و نيز در روايت امام محمّد باقر (ع ) گفته شده است كه بيشتر آسمانها، آباد و
محل سكونت است . البته اين آسمان شناسى اسلامى ، كه از مكتب ائمه طاهرين (ع ) استفاده
مى شود، ربطى به آسمان شناسى يونانى و هيئت بطلميوسى ندارد... و هر چه در آسمان
شناسى يونانى ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان
شناسى اسلامى ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بى شمار و قمرها و
منظومه هاى فراوان . و گفتن چنين مطالبى از طرف پيامبر اكرم (ص ) و امام باقر (ع ) جز
از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدايى امكان نداشته است .(126)
غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغرى
مدت غيبت صغرى بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد (از
سال 260 ه تا سال 329 ه) كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدى (ع )
مى رسيدند، و پاسخ نامه ها و سؤ الات را به مردم مى رساندند. نايبان خاص كه
افتخار رسيدن به محضر امام (ع ) را داشته اند، چهار تن مى باشند كه به (نواب
خاص ) يا (نايبان ويژه ) معروفند.
1 - نخستين نايب خاص مهدى (ع ) عثمان بن سعيد اسدى است . كه ظاهرا بعد از
سال 260 هجرى وفات كرد. و در بغداد به خاك سپرده شد. عثمان بن سعيد از ياران و
شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته
بود.
2 - محمّد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام (ع ) محمّد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن
سعيد است كه در سال 305 هجرى وفات كرد و در بغداد به خاك سپرده شد. نيابت و
سفارت محمّد بن سعيد نزديك چهل سال به طول انجاميد.
3 - حسين بن روح نوبختى : سومين سفير، حسين بن روح نوبختى بود كه در
سال 326 هجرى فوت كرد.
4 - على بن محمّد سمرى : چهارمين سفير و نايب امام حجة بن الحسن (ع ) است كه در
سال 329 هجرى قمرى درگذشت و در بغداد دفن شد. مدفن وى نزديك آرامگاه عالم و محدث
بزرگ ثقة الاسلام محمّد بن يعقوب كلينى است .
همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت
صغرى واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدى (ع )
بودند.
غيبت دراز مدت يا غيبت كبرى و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغرى آغاز شد، و تاكنون ادامه دارد. اين مدت دوران امتحان و
سنجش ايمان و عمل مردم است .
در زمان نيابت عامه ، امام (ع ) ضابطه و قاعده اى به دست داده است تا در هر عصر، فرد
شاخصى كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند، نايب عام امام (ع ) باشد
و به نيابت از سوى امام ، ولى جامعه باشد در امر دين و دنيا.
بنابراين ، در هيچ دوره اى پيوند امام (ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون
نيز، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگى كه داراى همه شرايط فقيه و داناى دين
بوده است و نيز شرايط رهبرى را دارد، در راءس جامعه قرار مى گيرد و مردم به او
مراجعه مى كنند و او صاحب (ولايت شرعيه ) است به نيابت از حضرت مهدى (ع ).
بنابراين ، اگر نايب امام (ع ) در اين دوره ، حكومتى را درست و صالح نداند آن حكومت
طاغوتى است ، زيرا رابطه اى با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعى اسلامى ندارد.
بنابر راهنمايى امام زمان (عجل اللّه فرجه ) براى حفظ و
انتقال موجوديت تشيع و دين خدا، بايد هميشه عالم و فقيهى در راءس جامعه شيعه قرار
گيرد كه شايسته و اهل باشد، و چون كسى - با اعلميت و اولويت - در راءس جامعه دينى و
اسلامى قرار گرفت بايد مجتهدان و علماى ديگر مقام او را پاس دارند، و براى نگهدارى
وحدت اسلامى و تمركز قدرت دينى او را كمك رسانند، تا قدرتهاى فاسد نتوانند آن را
متلاشى و متزلزل كنند.
گرچه دورى ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدى (ع ) - بسيار دردآور
است ، ولى بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدى (ع ) به قدرت
خدا و حفظ او، زنده است و نهان از مرم جهان زندگى مى كند، روزى كه (اقتضاى تام )
حاصل شود، ظاهر خواهد شد، و ضمن انقلابى پر شور و حركتى خونين و پر دامنه ،
بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد، و رسم توحيد و آيين اسلامى را عزت
دوباره خواهد بخشيد.
اعتقاد به مهدويت در دوره هاى گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى در دينهاى ديگر مانند: يهودى ، زردشتى ،
مسيحى و مدعيان نبوت عموما، و دين مقدس اسلام ، خصوصا، به عنوان يك
اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
اعتقاد به حضرت مهدى (ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدى (ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ، بلكه
بسيارى از مذاهب اهل سنت (مالكى ، حنفى ، شافعى و حنبلى و...) به اين
اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها، اين موضوع را در كتابهاى فراوان خود آورده اند و
احاديث پيغمبر (ص ) را درباره مهدى (ع ) از حديثهاى متواتر و صحيح مى دانند.(127)
قرآن و حضرت مهدى (ع )
در قرآن كريم درباره حضرت مهدى و ظهور منجى در آخرالزمان و حكومت صالحان و
پيروزى نيكان بر ستمگران آياتى آمده است از جمله :
(ما در زبور داوود، پس از ذكر ( تورات ) نوشته ايم كه سرانجام ، زمين را
بندگانشايسته ما ميراث برند و صاحب شوند).(128)
حضرت امام محمّد باقر (ع ) درباره (بندگان شايسته ) فرموده است :
منظور اصحاب حضرت مهدى در آخرالزمان هستند.
و نيز: (ما مى خواهيم تا به مستضعفان زمين نيكى كنيم ، يعنى : آنان را پيشوايان سازيم
و ميراث براى زمين ).(129)
(( بسم اللّه الرحمن الرحيم . انا انزلناه فى ليلة القدر... ))
ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم ، تو شب قدر را چگونه شبى مى دانى ؟ شب قدر
از هزار ماه بهتر است . در آن شب ، فرشتگان و روح
(جبرئيل ) به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود مى آورند. آن شب ، تا سپيده
دمان ، همه اسلام است و سلامت .
چنانكه از آيه هاى (سوره قدر) به روشنى فهميده مى شود، در هر
سال شبى هست كه از هزار ماه به ارزش و فضيلت برتر است . آنچه از احاديثى كه در
تفسير اين سوره ، و تفسير آيات آغاز سوره دخان فهميده مى شود، اين است كه فرشتگان
، در شب قدر، مقدرات يك ساله را به نزد (ولى مطلق زمان ) مى آورند و به او تسليم
مى دارند. در روزگار پيامبر اكرم (ص ) محل فرشتگان در شب قدر، آستان مصطفى (ع )
بوده است .
هنگامى كه در شناخت قرآنى ، به اين نتيجه مى رسيم كه (شب قدر) در هر
سال هست ، بايد توجه كنيم پس (صاحب شب قدر) نيز بايد هميشه وجود داشته باشد
وگرنه فرشتگان بر چه كسى فرود آيند؟ پس چنانكه (قرآن كريم ) تا قيامت هست و
(حجت ) است ، صاحب شب قدر هست و همو (حجت ) است . (حجت ) خدا در اين زمان جز
حضرت ولى عصر (ع ) كسى نيست .
چندانكه حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: (امام ، امانتدار خداست در زمين ، و حجت
خداست در ميان مردمان ، و خليفه خداست در آباديها و سرزمينها...).
فيلسوف معروف و متكلم بزرگ و رياضى دان مشهور اسلامى ، خواجه نصيرالدين طوسى
مى گويد:
(در نزد خردمندان روشن است كه لطف الهى منحصر است در تعيين امام (ع ) و وجود امام به
خودى خود لطف است از سوى خداوند، و تصرف او در امور لطفى است ديگر، و غيبت او،
مربوط به خود ماست .(130)
طول عمر امام زمان (ع )
درازى عمر امام (ع ) با در نظر گرفتن عمرهاى درازى كه قرآن بدان ها گواهى مى دهد، و
در كتابهاى تاريخى نيز افراد معمر (داراى عمر دراز) زياد بوده اند، و در گذشته و
حال نيز چنين كسانى بوده و هستند، عمر زياد حضرت مهدى (ع ) به هيچ دليلى
محال نيست ، بلكه از نظر عقلى و ديد وسيع علمى و امكان واقع شدن به هيچ صورت بعيد
نيست . از اينها گذشته اگر از نظر قدرت الهى ، بدان نظر كنيم ، امرى ناممكن نيست . در
برابر قدرت خدا - كه بر هر چيز تواناست - عمرهايى مانند عمر حضرت نوح (ع ) و عمر
بيشتر از آن حضرت و يا كمتر از كاملا امكان دارد. براى خدا قدير و حكيم ، كوچك و بزرگ
، كم و بسيار، همه و همه مساوى است . بنابراين حكمت
كامل و بالغ او، تا هر موقع اقتضا كند بنده خود را در نهايت سلامت زنده نگاه مى دارد.
پس طبق حكمت الهى ، امام دوازدهم ، مهدى موعود (ع ) بايد از انظار غايب باشد و سالها زنده
بماند و رازدار جهان و واسطه فيض براى جهانيان باشد تا هر وقت خدا اراده كند ظاهر
گردد، و عالم را پس از آنكه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و
عدل پر كند.
انتظار ظهور قائم (ع )
بر خلاف آنان كه پنداشته اند انتظار ظهور يعنى دست روى دست گذاشتن و از حركتهاى
اصلاحى جامعه كنار رفتن و فقط (گليم ) خود را از آب بيرون بردن ، و به
جريانات اسلام دينى و اجتماعى بى تفاوت ماندن ، هرگز چنين پندارى درست نيست ... بر
عكس ، انتظار يعنى در طلب عدالت و آزادگى و آزادى فعاليت كردن و در نپذيرفتن ظلم و
باطل و بردگى و ذلت و خوارى ، مقاومت كردن و در برابر هر ناحقى و ستمى و ستمگرى
ايستادن است .
(مجاهدات خستگى ناپذير و (فوران هاى خونين شيعه ) در
طول تاريخ ، گواه اين است كه در مكتب ، هيچ سازشى و سستى راه ندارد. شيعه در حوزه
(انتظار) يعنى ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بيداد، و غلبه علم بر
جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگى خود را براى مشاركت در نهضتهاى پاك و
مقدس تجديد مى نمايد، و با ياد تاريخ سراسر خون و حماسه سربازان فداكار تشيع
، مشعل خونين مبارزات عظيم را بر سر دست حمل مى كند).
اينكه به شيعه دستور داده اند كه به عنوان (منتظر) هميشه سلاح خود را آماده داشته
باشد، و با ياد كردن نام (قائم آل محمّد (ص )) قيام كند ناشى از همين آمادگى است .
ناشى از همين قيام و اقدام است .
پايان اين بحث را از نوشته زنده ياد آية اللّه طالقانى ، عالم مبارز اسلامى بهره مى
بريم كه مى گويد:
(... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق و نويد دادن به اجراى
كامل عدالت اجتماعى ، و تاءسيس حكومت اسلام و ظهور يك شخصيت خدا ساخته و بارز، كه
مؤ سس و سرپرست آن حكومت و دولت است ، از تعاليم مؤ سس اديان است ، و در مكتب تشيع
، كه مكتب حق اسلام و حافظ اصلى معنويات آن است ، جزء عقيده قرار داده شده ... و پيروان
خود را به انتظار چنين روزى ترغيب نموده ، و حتى انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند،
تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدى زمامداران خودپرست و تسلط دولتهاى
باطل ، و تحولات اجتماعى و حكومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقى و غربى ، خود را نبازند
و دل قوى دارند و جمعيت را آماده كنند.
و همين عقيده است كه هنوز مسلمانان را اميدوار و
فعال نگاه داشته است ، اين همه فشار و مصيبت از آغاز حكومت دودمان دنائت و رذالت اموى ،
تا جنگهاى صليبى و حمله مغول ، و اختناق و تعديهاى دولتهاى استعمارى ، بر سر هر
ملتى وارد مى آمد، خاكسترش هم به باد فنا رفته بود. ليكن دينى كه پيشوايان حق آن
دستور مى دهند كه چون اسم صريح (قائم ) مؤ سس دولت حقه اسلام برده مى شود،
بپا بايستيد و آمادگى خود را براى انجام تمام دستورات اعلام كنيد، و خود را هميشه
نيرومند و مقتدر نشان دهيد، هيچ وقت ، نخواهد مرد...(131)